بازدید 476
اصغر لطفی 200 روز پیش 9
بدون دیدگاه

مادا تکنولوژی

شروع بسیاری از کسب و کارها به صورت کاملاً برنامه‏ ریزی شده و ساختارمند است، به طوری که شخصی که تجربه یا دانشی در یک حوزه خاص پیدا کرده است، شروع به فعالیت در آن حوزه می‏کند و با گذشت زمان و تثبیت جایگاه خود، کسب مشتری و رشد کسب و کار، در مسیر خود قرار می‏گیرد. اما شروع فعالیت ما به این شکل نبود؛ داستان ما از یک پست در فیسبوک شروع شد که در آن نوشته شده بود: «اولین آچار به ایستگاه بین‏ المللی فضایی ایمیل شد» عنوان خبر کوتاه، تأثیرگذار و به شدت جذاب بود. وقتی شرح خبر را خواندم متوجه شدم که فایل سه‏ بعدی که در زمین طراحی شده است از طریق ایمیل به ایستگاه بین‏ المللی فضایی فرستاده شده بود تا به وسیله پرینتر سه‏ بعدی در آن‏جا ساخته شود و مورد استفاده قرار گیرد.

این اتفاق مربوط به سال 1387 بود و در آن زمان حتی تصور درستی از اینترنت پرسرعت در دنیا و مخصوصاً ایران وجود نداشت. بعد از آن، چنان جذب خبر و ایده آن شده بودم که مدام برای کسب اطلاعات بیش‏تر در آن زمینه جستجو می‏کردم. در آن زمان در دبیرستان مشغول تحصیل بودم و برای اینکه بتوانم در این حوزه اطلاعات بیش‏تری داشته باشم، لازم بود که بیش‏تر درس بخوانم تا به سمت رویای تازه کشف ‏شده خود، حرکت کنم. زمانی که وارد دانشگاه شدم فرصت بیش‏تری برای کار در این حوزه داشتم.

اولین فعالیت‏های من در میز گوشه اتاقم شروع شد که روی آن انواع موتورها و بردها را تست می‏کردم تا شاید بتوانم چیزی یاد بگیرم و بسازم. با گذشت زمان، خراب‏کاری‏ ها و سعی در حل چالش ‏ها، بالاخره در سال 1393 توانستم اولین قطعه را با پرینتر سه‏ بعدی که خودم طراحی کرده بودم، بسازم ولی هنگامی که دستگاه در حین کار بود، بورد اصلی سوخت و هرچه که تا آن زمان به دست آمده بود، از دست رفت. برای مدتی دلسرد و ناامید شدم. روزها می‏گذشت ولی هنوز رویای آن عنوان در ذهن من بود. بعد از مدتی به پشت میز کار برگشتم و سعی کردم به جای ناامیدی، روی حل مشکل تمرکز کنم. بعد از حدود 7-8 ماه، بالاخره دستگاه آماده بود. وقتی مرحله ساخت شروع شد، با وجود اشکال‏های موجود در قطعه اول، هیجان همه وجودم را فراگرفته بود. در ادامه حدود سه ماه برای تولید یک قطعه سالم وقت صرف شد.

در آن زمان نه کسب و کاری در این حوزه برای خودم متصور بودم و نه بازاری برای آن می‏دیدم، و صرفاً از کار خود لذت می‏بردم. بعد از مدتی به توصیه اطرافیان شروع به تولید و فروش دستگاه کردم ولی بعد از یازدهمین دستگاه، این کار را ادامه ندادم. در آن زمان دستگاه‏ های به روز اروپایی بسیار پیشرفته ‏تر و بهتر از دستگاه ‏های من بودند و جای هیچ رقابتی برای من وجود نداشت. تصمیم گرفتم که از آن‏ها استفاده کنم و چیزهای بیش‏تری بیاموزم. در همین حین با گسترش تکنولوژی و فراگیر شدن دانش در بستر اینترنت، بازارهایی در حوزه ساخت افزایشی[1] در دنیا و ایران به وجود آمد و این بازارها روزبه ‏روز توسعه و گسترش یافتند. با مبالغی که پس‏ انداز کرده بودم، دستگاه ‏های پیشرفته‏ تری را تهیه و شروع به ساخت قطعه به صورت پروژه‏ ای برای افراد و سازمان ‏های مختلف کردم.

ابتدای مسیر برای من بسیار گنگ بود و هر روز درگیر این چالش بودم که آیا در مسیر درستی قرار گرفته ‏ام یا خیر. گذر زمان ثابت کرد که این مسیر بسیار هیجان ‏انگیزتر و جذاب‏تر از چیزی است که در ابتدا به نظر می‏رسید و این آغازی بود بر شروع یک ماجراجویی که با تأسیس شرکت، شکل جدیدی به خود گرفت. به این ترتیب، نوشته ‏ای که روزی در فیسبوک خوانده بودم، برای همیشه مسیر زندگی من را تغییر داد و الهام ‏بخش من در طول این مسیر بود.