مادا تکنولوژی
شروع بسیاری از کسب و کارها به صورت کاملاً برنامه ریزی شده و ساختارمند است، به طوری که شخصی که تجربه یا دانشی در یک حوزه خاص پیدا کرده است، شروع به فعالیت در آن حوزه میکند و با گذشت زمان و تثبیت جایگاه خود، کسب مشتری و رشد کسب و کار، در مسیر خود قرار میگیرد. اما شروع فعالیت ما به این شکل نبود؛ داستان ما از یک پست در فیسبوک شروع شد که در آن نوشته شده بود: «اولین آچار به ایستگاه بین المللی فضایی ایمیل شد» عنوان خبر کوتاه، تأثیرگذار و به شدت جذاب بود. وقتی شرح خبر را خواندم متوجه شدم که فایل سه بعدی که در زمین طراحی شده است از طریق ایمیل به ایستگاه بین المللی فضایی فرستاده شده بود تا به وسیله پرینتر سه بعدی در آنجا ساخته شود و مورد استفاده قرار گیرد.
این اتفاق مربوط به سال 1387 بود و در آن زمان حتی تصور درستی از اینترنت پرسرعت در دنیا و مخصوصاً ایران وجود نداشت. بعد از آن، چنان جذب خبر و ایده آن شده بودم که مدام برای کسب اطلاعات بیشتر در آن زمینه جستجو میکردم. در آن زمان در دبیرستان مشغول تحصیل بودم و برای اینکه بتوانم در این حوزه اطلاعات بیشتری داشته باشم، لازم بود که بیشتر درس بخوانم تا به سمت رویای تازه کشف شده خود، حرکت کنم. زمانی که وارد دانشگاه شدم فرصت بیشتری برای کار در این حوزه داشتم.
اولین فعالیتهای من در میز گوشه اتاقم شروع شد که روی آن انواع موتورها و بردها را تست میکردم تا شاید بتوانم چیزی یاد بگیرم و بسازم. با گذشت زمان، خرابکاری ها و سعی در حل چالش ها، بالاخره در سال 1393 توانستم اولین قطعه را با پرینتر سه بعدی که خودم طراحی کرده بودم، بسازم ولی هنگامی که دستگاه در حین کار بود، بورد اصلی سوخت و هرچه که تا آن زمان به دست آمده بود، از دست رفت. برای مدتی دلسرد و ناامید شدم. روزها میگذشت ولی هنوز رویای آن عنوان در ذهن من بود. بعد از مدتی به پشت میز کار برگشتم و سعی کردم به جای ناامیدی، روی حل مشکل تمرکز کنم. بعد از حدود 7-8 ماه، بالاخره دستگاه آماده بود. وقتی مرحله ساخت شروع شد، با وجود اشکالهای موجود در قطعه اول، هیجان همه وجودم را فراگرفته بود. در ادامه حدود سه ماه برای تولید یک قطعه سالم وقت صرف شد.
در آن زمان نه کسب و کاری در این حوزه برای خودم متصور بودم و نه بازاری برای آن میدیدم، و صرفاً از کار خود لذت میبردم. بعد از مدتی به توصیه اطرافیان شروع به تولید و فروش دستگاه کردم ولی بعد از یازدهمین دستگاه، این کار را ادامه ندادم. در آن زمان دستگاه های به روز اروپایی بسیار پیشرفته تر و بهتر از دستگاه های من بودند و جای هیچ رقابتی برای من وجود نداشت. تصمیم گرفتم که از آنها استفاده کنم و چیزهای بیشتری بیاموزم. در همین حین با گسترش تکنولوژی و فراگیر شدن دانش در بستر اینترنت، بازارهایی در حوزه ساخت افزایشی[1] در دنیا و ایران به وجود آمد و این بازارها روزبه روز توسعه و گسترش یافتند. با مبالغی که پس انداز کرده بودم، دستگاه های پیشرفته تری را تهیه و شروع به ساخت قطعه به صورت پروژه ای برای افراد و سازمان های مختلف کردم.
ابتدای مسیر برای من بسیار گنگ بود و هر روز درگیر این چالش بودم که آیا در مسیر درستی قرار گرفته ام یا خیر. گذر زمان ثابت کرد که این مسیر بسیار هیجان انگیزتر و جذابتر از چیزی است که در ابتدا به نظر میرسید و این آغازی بود بر شروع یک ماجراجویی که با تأسیس شرکت، شکل جدیدی به خود گرفت. به این ترتیب، نوشته ای که روزی در فیسبوک خوانده بودم، برای همیشه مسیر زندگی من را تغییر داد و الهام بخش من در طول این مسیر بود.